نشستم و کتاب میخونم!
بابا یه نگاهی بهم میکنه و آروم میخنده!
یعنی لبخند میزنه! یه لبخندی که احساس میکنم تهش تلخه!
- به چی میخندی؟!!
باز میخنده!
میدونم به چی فکر میکنه! این روزا خیلی باهم حرف زدیم!
- کجای کار اشتباه کردی؟!! که من شدم دخترت! ؛)
* نمیدونم! باید فک کنم!
میخندم!
- پس فک کن یه کتابی چیزی بنویس که بقیه دچار این مشکل نشن!
و بعد دلم برای هردوشون میسوزه! هم مامان هم بابا! که بچهشون اینقد گهه! که اون چیزی نشدم که میخواستن!
بابا یه نگاهی بهم میکنه و آروم میخنده!
یعنی لبخند میزنه! یه لبخندی که احساس میکنم تهش تلخه!
- به چی میخندی؟!!
باز میخنده!
میدونم به چی فکر میکنه! این روزا خیلی باهم حرف زدیم!
- کجای کار اشتباه کردی؟!! که من شدم دخترت! ؛)
* نمیدونم! باید فک کنم!
میخندم!
- پس فک کن یه کتابی چیزی بنویس که بقیه دچار این مشکل نشن!
و بعد دلم برای هردوشون میسوزه! هم مامان هم بابا! که بچهشون اینقد گهه! که اون چیزی نشدم که میخواستن!
No comments:
Post a Comment