نزدیکی؛ خوبی و مهربون؛
خیلی دوست داشتنی؛
دوری؛ مغرور و ازخودراضی؛
و Unreachable؛

دوست دارم بشکنمت؛
نرمی؛ مثل خمیر بازی؛

unreachable
unreachable

حالم ازت به هم می خوره...
با آهنگای Bleu زندگی می کنم...
بعضی وقتا حس این مرده هایی که خودشون نمی دونن مرده ن بهم دست میده!!!!
کاش این روزا زودتر بگذره...

در انتظارم تا خدا حافظی کنم با انتظار
با آمدنت
با انتظار آمدنت

همیشه هم اتفاقا اونقدر که فک می کنی پیچیده و پر رمز و راز نیستن!
یه اتفاقن؛ یه اتفاق خیلی ساده؛
همین!

From Sarah with love

So maybe the chance for romance
Is like a train to catch before it's gone
And I'll keep on waiting and dreaming

حرف زدن خیلی سخت شده برام...
از خودم میترسم این روزا؛
از خودم که راحت عادت می کنه، فراموش می کنه، عبور می کنه...
آدم هرچی پیرتر!!! میشه راحت تر اعتراف می کنه!