و باز یه برگ دیگه از دفتر زندگی ورق خورد!
now there's a look in your eyes ...
like black holes in the skies
تو اینجا بودی؛
مطمئنم که اینجا بودی!
و توی اون لحظه هایی که یکی رو با تو اشتباه می­گرفتم و دلم هری میریخت تو، شاید همون اطراف از پشت من و نگاه میکردی؛ یا اینکه فک میکردی...
کاش میذاشتی بزرگ شدنم و تو نگات ببینم.
"خطر امریکا جدی است؛ با کوچکترین غفلت از بین خواهیم رفت"
آخرش ما نفهمیدیم آمریکا هیچ غلطی نمی تونه بکنه یا اینکه..؟!!!
کامپیوترم مطابق معمول پوکیده؛ ولی این دفعه هیچ عجله ای برا درست کردنش ندارم؛
یه جورایی احساس می کنم که الآن آرامش دارمD:
اگه دانشگاه جلوی تعاونی نشستن و چای خوردن و خلاصه از این چیزا باشه، میشه گفت تازه یه چند روزه که دانشگاه شروع شده!:)