بسیار خوب؛ روزگاری بود که دنیا پر از میمون بود؛ خیلی وقت پیش.
و پر از فیل هایی که خرطوم های بزرگ و درازی داشتن؛ خیلی وقت پیش...
و زندگی تا حدی که جا داشت احمقانه بود؛ خیلی وقت پیش.
یه روز آقا فیله احساس کرد خیلی داغ کرده؛ خیلی وقت پیش.
پس رفت تا با آقا میمونه صحبت کنه؛ خیلی وقت پیش.
آقا فیله گفت:"خدای من؛
فکر کنم عاشق یه زنبور گاوی شدم.
ولی فکر نمی کنی واسه من یه کم که چه عرض کنم؛ زیادی کوچک باشه؟"
اون وقت میمون گفت:"تو مثل یه الاغ فکر می کنی؛ خیلی وقت پیش.
اون یه کم کوچیکه و تو هم یه کم گنده ای؛ خیلی وقت پیش.
پس همین جا بشین و خیلی تند نرو.
بهت می گم چرا عشقت هرگز به نتیجه نمی رسه.
این رابطه به خاطر هیکلتون غیر ممکنه. خیلی وقت پیش.
اون وقت اشکهای فیل سرازیر شد، خیلی وقت پیش.
رفت خونه تا خرطومش رو بگیره؛ خیلی وقت پیش.
اون گفت:" حالا فهمیدم که اون زنبور واسه من ساخته نشده."
بنابراین رفت و با یه کک خاکستری کوچولو ازدواج کرد؛
و اونا تا جایی که می تونستن شاد و خرم زندگی کردن؛
و بچه دار شدن—یکی؛دو تا، سه تا؛
اما اگه بخوای بدونی چطوری؛ لطفا از من نپرس،
چون این ماجرا مربوط به خیلی وقت پیشه.
و پر از فیل هایی که خرطوم های بزرگ و درازی داشتن؛ خیلی وقت پیش...
و زندگی تا حدی که جا داشت احمقانه بود؛ خیلی وقت پیش.
یه روز آقا فیله احساس کرد خیلی داغ کرده؛ خیلی وقت پیش.
پس رفت تا با آقا میمونه صحبت کنه؛ خیلی وقت پیش.
آقا فیله گفت:"خدای من؛
فکر کنم عاشق یه زنبور گاوی شدم.
ولی فکر نمی کنی واسه من یه کم که چه عرض کنم؛ زیادی کوچک باشه؟"
اون وقت میمون گفت:"تو مثل یه الاغ فکر می کنی؛ خیلی وقت پیش.
اون یه کم کوچیکه و تو هم یه کم گنده ای؛ خیلی وقت پیش.
پس همین جا بشین و خیلی تند نرو.
بهت می گم چرا عشقت هرگز به نتیجه نمی رسه.
این رابطه به خاطر هیکلتون غیر ممکنه. خیلی وقت پیش.
اون وقت اشکهای فیل سرازیر شد، خیلی وقت پیش.
رفت خونه تا خرطومش رو بگیره؛ خیلی وقت پیش.
اون گفت:" حالا فهمیدم که اون زنبور واسه من ساخته نشده."
بنابراین رفت و با یه کک خاکستری کوچولو ازدواج کرد؛
و اونا تا جایی که می تونستن شاد و خرم زندگی کردن؛
و بچه دار شدن—یکی؛دو تا، سه تا؛
اما اگه بخوای بدونی چطوری؛ لطفا از من نپرس،
چون این ماجرا مربوط به خیلی وقت پیشه.
شل سیلوراستاین
No comments:
Post a Comment