خب کجا می­خواین برین؟
بریم درکه؟
باشه! پس من می­برمتون!
اِ! اینجا که دار آباده!
من فک کردم دارآیاد و درکه یکی­ان!

بریم دربند؟
من از دربند بدم میاد!یه اینرسی نسبت بهش دارم! بریم توچال!
آخه راه توچال خیلی یکنواخته! چرا از دربند بدت میاد؟
نمی­دونم!
خوب بریم توچال؛
نه! باید بر اینرسی­م غلبه کنم! میریم دربند!

من حالم خوب نیست!
خوب! خیلی بالا نمی­ریم! تا هرجا تو بگی!

باز از دره اوسون میرم ایستگاه پنج!
ولی این بار گم نمیشم!
این بار خودمون میریم!
و باز چقد حال داد!
و چقد به ما گفتن که "شما دوقلویین؟"

چقد پول داری؟ من 1000 تومن دارم!
منم 3 تومن دارم!
خب! 3 تومن برا تله؛ 1000 تومنم تا تجریش! خوبه!

شما دوتا خواهرین؟
ما فامیل هم نیستیم!
اِ! من می­خواستم بگم دوقلویین! من سحر!
ما هم مریمیم!
...
ببخشیدا! ولی شریفیا خلن! البته شما معلومه که از سلامت روان برخوردارین!
نه! ما هم خلیم!

من براتون بلیط مخصوص کوه­نوردا گیر میارم!فک کنم 1000 تومنه!
مری! ضایع کردیم!
اوهوم! منم الان فهمیدم!
از ایستگاه پنج بلیط سه تومنه!
اگه بلیط کوه­نوردا رو گیر نیاریم باید اون بالا بمونیم!

خوب! حالا که بلیط گیر اوردیم یه حالی به خودمون بدیم!
اِ! مری! برا تاکسی پول نداریم! هرچی داری بریز بیرون!
صد؛ دویست؛ چارصد؛ چارصد و پنجاه؛ پونصد؛ پونصد و بیست و پنج؛...؛
بیا! یه ده تومنی هم اینجاس!
پنج تومن کم داریم!
...
یه صد تومنی!
پس بریم یه چیزی بخوریم!!!

وای! فقط اون صحنه که می­خواستیم تو تله همو بغل کنیم و اون یارو یهو در و باز کرد و پرسید" بهتون خوش گذشت" واقعا خنده بود!

No comments: