یه وقتایی هست که همه­ی پیوندا پاره میشه؛ همه­ی همش.
بعدش تو آزادی؛ به هیچی و هیچ­کس احساس تعلق نمی­کنی.
ولی اگه میون زمین و آسمون معلق باشی،
اگه پات جای سفتی نباشه،
اگه در حال سقوط باشی،
اونوقت دلت می­خواد به یه چیزی چنگ بزنی؛
به یه جایی خودتو آویزون کنی؛
یا اونقد سقوط کنی که لااقل پات برسه به یه جای سفت؛
سرگردونی؛ دلهره داری؛
اما اگه محکم وایساده باشی،
وقتی همه­چیز میشکنه
و همه­ی پیوندا پاره میشه،
بازم آرومی؛
خیلی آروم؛ آرومتر از همیشه.

No comments: