قلب سنگی...
دل سنگی...
فهی کالحجارة او اشد قسوة و اِنّ مِنَ الحجارة لما یَتَفَجّر مِنه الانهار
من می­ترسم!
من از خودم می­ترسم!
یه طالع نحس...
یه مصیبت...
مگه نه اینکه هرکه رو که اون گمراه کنه، کسی نمی­تونه هدایتش کنه؟!
من از اونم می­ترسم؛
سنگ رو آب سوراخ می­کنه؛
باریکه­ی آب مسلسل­وار می­ریزه پایین!
سنگ رو آب سوراخ می­کنه!
چقد طول می­کشه؟!
دیگه هیچی نمی­فهمم!
فقط حس می­کنم؛
مصیبت رو!
از من دور شوید؛

No comments: