چقدر دلتنگ سحر و افطارهای ایرانم
با پپول میرفتیم آش رشته و حلیم می گرفتیم
با نون و پنیر و سبزی با چای شیرین
چقدرررر خوووب بوود
یا سحرا که بابا غذا رو گرم میکرد و بعد میومد صدامون می کرد
بعد یه گوشه میشِست دعای سحر می خوند ...
کی بشه باز اون روزا تکرار بشه ...
میشه اصلا؟!
No comments:
Post a Comment