میرم دانشکده، ولی دریغ ازیه آدم آشنا!
دلم ناجور میگیره!
به یاد برو بچز میافتم .
به “ه" mail میزنم! به “ل"؛ به "ب".
Mailشو میخونم! یخ میزنم! نمیدونم چرا؟!
سرده! به سردی عکسایی که فرستاده!که پر از برفن!
حالم اصلا خوب نیست؛ میترسم از اینکه "ا" و "م" و بقیه هم برن!
که از سرما یخ بزنم! که…
دلم ناجور میگیره!
به یاد برو بچز میافتم .
به “ه" mail میزنم! به “ل"؛ به "ب".
Mailشو میخونم! یخ میزنم! نمیدونم چرا؟!
سرده! به سردی عکسایی که فرستاده!که پر از برفن!
حالم اصلا خوب نیست؛ میترسم از اینکه "ا" و "م" و بقیه هم برن!
که از سرما یخ بزنم! که…
No comments:
Post a Comment