با "ب" نشستیم سر یه تاک در مورد نمی دونم چی چی ...
اولاشو می فهمم که چی میگه؛ ولی از یه جایی به بعد دیگه اصلا نمی فهمم در مورد چی صحبت می کنه؛
بعد یهو می بینم "ب" قلم کاغذ در اورده داره تند تند یه چیزایی می نویسه؛
کلی افسردگی میگیرم؛ بعد یهو کاغذ رو میذاره جلو من
رو کاغذ نوشته:
"ماری! دفعه اولیه که یه دخترخیلی خوشگل یه چیزایی می گه که من نمی فهمم!!!" ;)

پ.ن 1: به نظر من که دختره قیافش خوب بود؛ ولی  دیگه خیلی خوشگل نبود!
پ.ن 2: بعد تاک "ب" افسردگی گرفته که من حتی اگه خیلی خفن هم بشم تازه میشم نصف دختره :)))

No comments: